دین یعنی چه؟ از کجا آمده؟ آیا باید به آن معتقد بود؟

آیا می شود فرض کرد خدایی که ما را آفریده و ولیّ و سرپرست ماست، بدون هیچگونه برنامه تربیتی ای که ما را به سعادت و خوشبختی برساند یا هیچگونه هشدار و گوشزدی که ما را به بدبختی نَکشاند، آفریده هایش را در این جهان پهناور و پر رمز و راز رها کرده باشد و یافتن صحیح و غلط، خوب و بد، زیبا و زشت و . را تماماً به خودمان واگذار کرده باشد؟

اگر کسی چنین فکر کند، بدین معنی است که خدا را پایین تر از آن والدین (پدر و مادر) بی مسئولیتی قرار داده است که فرزندی به دنیا آورده اند و بدون هیچ آموزش و ارشادی رها کرده اند تا خود بچه، تربیت و راه و رسم زندگی اش را از خیابان، جامعه، طبیعت و . یاد بگیرد!!!

آیا کسی چنین والدین باوجدان! عاقل! عالم! و مهربانی! سراغ دارد؟!

آیا هیچ عقل سلیمی این مدل رفتاری را می پذیرد؟

با این حساب به نظر شما آیا می توان به وجود خالق و آفریدگاری دانا، توانا، بخشنده و مهربان معتقد بود ولی به دین که برنامه ایست از طرف خالق، برای آموزش راه و رسم صحیح زندگی و کسب سعادت ابدی انسان، معتقد نبود؟!

درس - 2

درس - 1

داستان شبهات 1

درس 2

درس 1

درس 3

کرده ,معتقد ,کسی ,چنین ,صحیح ,رها ,ما را ,که ما ,است که ,کسی چنین ,راه و

مشخصات

آخرین مطالب این وبلاگ

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها

دغدغه های رهبری عطش انتظار دنیا مال من است پرشین طرح|خدمات هاستینگ|میزبانی سایت 09197977577فریب فلزیاب های دوربینی را نخورید | دروغی بیش نیست اینجا همه چی هست kardaneh1 emohtava ادبیات داستانی مجازی آفــــــریـــــنـــــش